د) کمبود ظرفیتها برای استفاده از علم امام
علیرغم این گستره بینهایت علمی، امام(ع) به خاطر شرایط نامساعد آن روزگار، فرصت تعلیم این علوم را به جامعه نیافت. عواملی مانع کسب فیض از محضر امام(ع) شد از جمله:
1- نبود افراد شایسته.
امام(ع) خطاب به کمیل بن زیاد فرمود:
«ها ان هاهنا لعلما جما (و اشار بیده الی صدره) لو اصبت له حملة! بلی اصبت لقنا غیر مامون علیه.» (23)
(بدان) در اینجا علم فراوانی است. (با دستش اشاره به سینه مبارکش کرد) اگر افراد لایقی مییافتم به آنها تعلیم میدادم. آری تنها کسی را مییابم که زود درک میکند، ولی قابل اطمینان نیست.
2- نبود ظرفیت مناسب در افراد
امام(ع) چنین فرموده اند:
«والله لو شئت ان اخبر کل رجل منکم بمخرجه و مولجه و جمیع شانه لفعلت ولکن اخاف ان تکفروا فی برسول الله(ص) الا و انی مقضیه الی الخاصة ممن یؤمن ذلک منه.» (24)
به خدا سوگند، اگر بخواهم، میتوانم هر کدام شما را از آغاز و پایان کارش و از تمام شؤون زندگیاش آگاه سازم، ولی از آن میترسم که این کار موجب کافر شدن شما به پیامبر گردد (دربارهام غلو کنید)!
آگاه باشید من این اسرار را به خاصانی که مورد اطمینان هستند خواهم سپرد.
6) امام(ع) شریک غم و همراه سختی های مردم
امام(ع) در نامهای که خطاب به «عثمان بن حنیف» فرماندار بصره نوشتهاند فرموده اند:
«ا اقنع من نفسی بان یقال هذا امیرالمؤمنین؟ و لا اشارکهم فی مکاره الدهر او اکون اسوة لهم فی جشوبة العیش.» (25)
آیا به همین قناعت کنم که گفته شود: من امیرمؤمنانم! اما با آنان در سختیهای روزگار شرکت نکنم؟ و پیشوا و مقتدای آنان در تلخیهای زندگیشان نباشم؟
7) امام و ساده زیستی
عثمان بن حنیف، در بصره به مهمانی یکی از سرمایهداران شهر رفته و بر سر سفره او نشسته بود. امام بعد از شنیدن این خبر در نامهای، ضمن توبیخ او، شیوه خود را نیز بیان کرد وفرمود:
«الا و ان امامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه... فو الله ما کنزت من دنیاکم تبرا و لا ادخرت من غنائمها وفرا و لا اعددت لبالی ثوبی طمرا و لا حزت من ارضها شبرا، و لا اخذت منه الا کقوت آتان دبرة.» (26)
به خدا سوگند من از دنیای شما طلا و نقرهای نیندوخته ام. و از غنایم و ثروتهای آن مالی ذخیره نکرده ام و برای این لباس که نهام بدلی مهیا نساخته ام و از زمین آن حتی یک وجب در اختیار نگرفته ام و از این دنیا بیش از خوراک مختصر و ناچیزی بهره نبرده ام.
8) سیاست امام(ع)
امام(ع) در هیچ شرایطی حاضر به عدول از مبانی قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم(ص) نشدند، حتی زمانی که به خلافت رسیدند، علیرغم اینکه بعضی دوستان حضرت توصیههایی - که در ظاهر با حسن نیت و در نظر گرفتن مصالح امام و حکومت همراه بود - به ایشان مینمودند، اما آن بزرگوار از هر گونه مصلحت اندیشی و ظاهرنگری پرهیز میکردندو در جواب این قبیل پیشنهادات میفرمودند:
«اتامرونی ان اطلب النصر بالجور فیمن ولیت علیه، والله لا اطور به ما سمر سمیر. و ما ام نجم فی السماء نجما.» (27)
آیا به من دستور میدهید که برای پیروزی خود، از جور و ستم، در حق کسانی که بر آنها حکومت میکنم استمداد جویم. به خدا سوگند تا عمر من باقی است و تا شب و روز برقراراندو ستارگان آسمان در پی هم طلوع و غروب میکنند، هرگز چنین کاری نخواهم کرد!
ابن ابی الحدید میگوید:
«سیاست امام علیه السلام در واقع همان سیاست پیامبر اکرم(ص) بوده است.» سپس وجوه تشابه سیاست امام(ع) با پیامبر اکرم(ص) را ذکر میکند; در ادامه نیز میان سیاست خلیفه دوم و امام(ع) مقایسه میکند و سیاست امام را از هر جهت مقدم بر سیاست عمر میداند. (28)
امام (ع) خود نیز نسبتبه سیاست معاویه میفرماید:
«والله ما معاویة بادهی منی، ولکنه یغدر و یفجر و لولا کراهیة الغدر لکنت من ادهی الناس ولکن کل غدرة فجرة و کل فجرة کفرة.» (29)
سوگند به خدا معاویه از من سیاستمدارتر نیست; اما او نیرنگ میزند و مرتکب انواع گناهان میشود. اگر نیرنگ ناپسند و ناشایسته نبود، من سیاستمدارترین مردم بودم، ولی هر نیرنگی گناه است و هر گناهی یک نوع کفر!
ابن ابی الحدید میگوید:
«کان علی لایستعمل فی حربه الا ما وافق الکتاب والسنة و کان (معاویة) یستعمل خلاف الکتاب والسنة و یستعمل جمیع المکاید حلالها و حرامها.» (30)
امام(ع) در جنگها از چیزهایی که با کتاب و سنت پیامبر موافق نبود استفاده نمیکرد، ولی معاویه علاوه بر اینکه از امور مخالف قرآن و سنت
بهره میگرفت، تمام مکر و حیله ها را خواه حلال یا حرام به کار میبست.